۱۳۹۰ اسفند ۱۰, چهارشنبه

گیتاریست پیر


دیدنت تیر خلاصی به جنون لحظه هامِ
لحظه های کندُ تلخی که همیشه پا به پامِ
با تو بارونا می شوره از صدام رنگ غبارُ  
بی تو اما نمی دونی که چقد گریه باهامِ

حس تو چه ریتمی داده به کلام این ترانه
تو پریِ رویاهامی می خوامت من عاشقانه
چشم تو پیوند میده راهمُ به بی نهایت
با تو حسرتی نداره صدای تیک‌تاک ساعت
با توآسون میشه فهمید غزلای سخت حافظ
اوج گرفتن توی پرواز رد شدن از خط قرمز


دیدنت تیر خلاصی به جنون لحظه هامِ
لحظه های کندُ تلخی که همیشه پا به پامِ
با تو بارونا می شوره از صدام رنگ غبارُ  
بی تو اما نمی دونی که چقد گریه باهامِ


با یه آهنگ قدیمی تو رُ پیدا می‌کنم من
شک ندارم واسه اینکه کهکشونا اینُ گفتن
سمت تو هر قدمی شد نت تازه ای رو هرخط
می خونم تنها برا تو چه رو استیج چه رو نیمکت

۱۳۹۰ بهمن ۱۹, چهارشنبه

به یک جایی رسیدم


   می دانم شکست نخورده ام چون فهمیده ام پیروزی وجود ندارند تمام این مدت که زنده بوده ام هیچ اتفاق وجود نداشته که بدانیم ارزش رخ دادن داشته است در مهمترین دوره ی رشد فکری اسیر کتاب و ادبیات و سینما و فلسفه شدم چقدر عجیب به درونم نفوذ کردند و رسوب کردند و من شروع به نوشتن کردم انقدر در این مسیر حرکت کردم که به اخلاقیات وابسته شدم با اندیشه و اندیشیدن درگیر شدم بعد از یک صفحه این بهشت به جهنم تبدیل شد از هر طرف گلوله ای داغ به روحم می خورد هیچ پیوندی بین ارزش هایی که برای خودم ساخته ام  با زندگی من وجود ندارد بلکه شدیدا در تقابل با هم قرار گرفته اند بی شک در یکی از پوچ ترین دوران های زندگی ام قرار دارم انقدر رنج کشیده ام البته  خیلی ها بیشتر از من رنج کشیده اند ولی یک عذاب فکری و روحی رنج های خاص خودش را دارد که اکنون من تحمل می کنم شاید هم عادت کرده ام البته همیشه از این دچار بیماری یا معلولیتی نیستم و این که خانواده ای دارم خوشحال هستم چون می توانست از این بدتر هم باشد تلاش های زیادی برای اینکه از این ملالت و دلمردگی خارج شوم انجام دادم چه بسا که موفق هم بودم لحظاتی خیلی خوبی با خودم داشتم عذاب بود ولی رنجش خاطر وحشتناکی نداشتم حالا می دانم حال خوب آن روزها به دلیل نفهمیدن بوده است تا به حقیقتی پی بردم جز درد و رنجش عاید من نشد آن روزها که بوی خوش به ثمر نشستن تلاش هایم را می داد نا باورانه منجر به فاجعه ای چنان وحشتناکی شد که تمام روزهایم را با اندوهی همراه وشب های من را با زخمی هم بستر کرد که تا مرگ هم نبض من  خواهد بود آن چنان به تنهایی ام پی برده ام که حتی خدا هم می داند که با هجوم خود نمی تواند گوشه ای از حجم تنهایی ام را بگیرد آن همه ی کوشش هایی که برای رها شدن از دلتنگی کردم و فکر می کردم که موفق خواهم شد در نهایت مرا دلتنگ تر کرد این را دانستم که جنس من ، غم و تنهایی است و این نتیجه ی سال هاییست که اندیشه و اخلاق را محور زندگی خودم قرار دادم دوست داشتم که گوشه ای از دغدغه ام یافتن هم خوابه ای برای تجلی شهوتم یا به چنگ آوردن پولی برای نشان دادن قدرتم بود برای اینکه می دانم هر آن چه از اندیشه و اخلاق آموخته ام به من خیانت کرده اند ولی نمی توانم چون جنس من عوض شده است. من شکننده بودم تَرک برنداشتم چون آن قدر ضربه محکم بود که خُرد شدم تمام احساساتی که یک انسان شاید در تمام طول عمرش شاید بفهمد حتی به اندازه ی جرقه ای فهمیده ام. می دانم که هیچ هوای تازه ای وجود ندارد و همواره باز دم مردگان را تنفس می کنم .

۱۳۹۰ بهمن ۱۴, جمعه

شبی که آسمان هم قرمز بود!


پرسپولیس بعد از چندین شهرآورد توانست استقلال را شکست بدهد به چند دلیل این بازی و برد پرسپولیس یکی از به‌یاد‌ماندنی‌ترین شهرآوردهای تاریخ فوتبال خواهد بود که در ادامه به سه دلیل عمده ی این دیدگاه اشاره می کنم:

استقلال صدرنشین است :       
امسال استقلال یکی از بهترین تیم های خود را دارد صدر نشینی این تیم گواهی بر این سخن است و  پرسپولیس در چهار شهر آورد اخیر از استقلال شکست خورده بود که آخرین شکست پرسپولیس تحقیر کننده ترین شکست این تیم از زمان افتتاحش بوده است که در نهایت منجر به استعفای کسی شدکه به هیچ وجه خود را مسئول بازی ضعیف پرسپولیس نمی‌دانست.
هوادارانی که ناامید شدند:
پرسپولیس بیشترین هوادار را در بین باشگاه های فوتبال ایران دارد ولی این آخرین شکست در شهرآورد طوری بر هواداران این تیم تاثیر گذاشت که باعث شد ورزشگاه آزادی سکو‌های خالی بسیاری داشته باشد. و هواداران پرسپولیس به دلیل ارائه‌ ی بازی های ضعیف و سردرگم از ابتدای فصل و شکست های اخیر از استقلال ، شکست دیگری را برای پرسپولیس پیش‌گویی می‌کردند در نهایت به ورزشگاه نیامدند و عده ای  هم‌که به ورزشگاه آمده بودند با خوردن 2 گل و 10 نفرِ شدن تیم پرسپولیس ورزشگاه را ترک کردند شکست در این شهرآورد برای اولین بار در تاریخ پرسپولیس می توانست دلیلی برای ریزش هوادارن پر شور و انفعال آن ها شود.عجیب دقایق پایانیِ شهرآورد یادآور دقایق پایانیِ بازی سپاهان بود.
دنیزلی در ده دقیقه با ده نفر:
اما ده دقیقه ی پایانی معجره ای رخ داد که بی شک نشانه ای از  نبوت فوتبالی دنیزلی در مستطیل سبز است سه تعویض از او و در نهایت برگشتن نتیجه از شکست دو هیچ به پیروزیِ سه ، دو در یک زمان کوتاه آن هم با سه گل از یک بازیکن تعویضی یک پیروزیِ به یادماندنی را در تاریخ شهرآوردها برای پرسپولیس به ارمغان آورد .