۱۳۹۰ تیر ۳, جمعه

برفی १ *


همه ی پشت بوما ، با سفید رنگ میشه
داره برف می باره دل واست تنگ میشه
جون می ده یاد تو به سیمای گیتار!
از تو خوندن بازم میشه واسم اجبار!

من دارم زیر برف ،تنهایی می خونم،
تنگ تر از این دل نیس اینو خوب می دونم
بارش پر غم برف یه آدم برفیو من،
کلاغایی که دارن به صدام می خندن!

سر کوچه مونده سبز ،یه سرو بی کلام و بی حرف
نترسیده از سردی روزگار نِشسته رو شونَش کلی برف
حالش رو می دونم هست دلتنگه بهار،
خیالش اینه ، کِی به سر میرسه انتظار،
با تو اَم درخت سروَم این یکی آخرشه!
دیگه دل تنگ نمی شیم تا ابد بهار میشه!

همه ی پشت بوما ، با سفید رنگ میشه
داره برف می باره دل واست تنگ میشه
یاد تو جون می ده انگار، باز به این سیمای گیتار!
بی بهونه گفتن از تو ، واسه من باز میشه اجبار!



*این ترانه رو تو روزای برف تهران نوشتم


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر